Select Page

شاخص های رفتار قیمت گذاری و عوامل موثر – فروشگاه رفاه

شاخص های رفتار قیمت گذاری و عوامل موثر بر آن: شواهدی از داده های خرد قیمتی کالاهای عرضه شده در فروشگاه های زنجیره ای رفاه

این پژوهش با استفاده از 84 میلیون داده قیمتی ماهانه فروشگاه های زنجیره ای رفاه برای دوره زمانی 17ساله از آبان 1379تا مهر 1396، ابتدا شاخص های رفتار قیمت گذاری را محاسبه می کند و سپس میزان و نوع رابطه آن ها با نرخ تورم (خطی، درجه دوم یا آستانه ای) را شناسایی می نماید.
به علاوه، پژوهش حاضر تاثیر یا عدم تاثیر متغیرهای کلان اقتصادی نظیر نقدینگی و نرخ ارز بر شاخص های رفتار قیمت گذاری و همچنین تاثیر این متغیرها را بر رابطه میان شاخص ها و نرخ تورم بررسی می کند.

شاخص های رفتار قیمت گذاری

شاخص های رفتار قیمت گذاری و عوامل موثر بر آن: شواهدی از داده های خرد قیمتی کالاهای عرضه شده در فروشگاه رفاه

 

چسبندگی یا همان انعطاف ناپذیری قیمت ها

چسبندگی یا همان انعطاف ناپذیری قیمت ها که با شاخص هایی همچون بسامد تغییرات قیمت، اندازه تغییرات قیمت، و دوره ماندگاری قیمت ها تعیین می شود، یکی از مولفه های تاثیرگذار بر نحوه مدیریت و کنترل نقش آفرینی سیاست های پولی در اقتصاد است.
در واقع، درجه چسبندگی قیمت ها میزان تاثیر پول بر متغیرهای حقیقی اقتصاد ازجمله تولید و بیکاری را در کوتاه مدت تعیین می کند. برای مثال، با فرض انعطاف پذیر بودن قیمت ها در صورتی که حجم پول افزایش یابد، طبق نظریه رفتار عقلایی، مردم به این واقعیت واقفند که نسبت دستمزدها و قیمت ها تغییری نکرده است.
در نتیجه این روند تمام نوسانات حجم پول روی قیمت تخلیه خواهد شد و افزایش حجم پول تاثیری بر هیچ متغیر حقیقی اقتصاد نخواهد داشت. اما در عمل ممکن است به علت هزینه بر بودن پردازش اطلاعات و فرایند تغییر قیمت، قیمت ها انعطافپذیری خود را تا حدودی از دست بدهند.
در این صورت چسبندگی قیمت ها باعث به تاخیر افتادن تخلیه نوسانات حجم پول روی قیمت ها یا همان ایجاد تورم می شود و سیاست گذار پولی می تواند برای دستیابی به موفقیت های گذرا و کوتاه مدتی همچون کاهش بیکاری، بدون داشتن نگرانی از بالا رفتن تورم در آینده نزدیک، پایه پولی را افزایش دهد.
از اینرو، می توان گفت چسبندگی قیمت ها از جهت ایجاد امکان کاهش بیکاری یا افزایش تولید در کوتاه مدت به نفع سیاست گذاری پولی است.

مطالاعات شاخص های رفتار قیمت گذاری و عوامل موثر

مطالعاتی همچون گولوسوف و لوکاس در سال 2۰۰7 میزان چسبندگی قیمت ها را بررسی می کنند تا به ملاحظات سیاست گذاران در خصوص توانایی های سیاست پولی برای دستیابی به اهداف کوتاه مدت در مورد بیکاری یا تولید بپردازند.
به منظور استفاده از چسبندگی محاسبه شده قیمت ها در تحلیل میزان کارامدی سیاست های پولی، عوامل موثر بر چسبندگی قیمت ها نیز باید مورد بررسی قرار گیرند. بنابراین، علاوه بر محاسبه میزان چسبندگی قیمت ها، شناسایی عوامل موثر بر آن نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
این مهم در سال های اخیر مورد توجه پژوهشگران این حوزه واقع شده است. ازجمله مهمترین این عوامل می توان به نرخ تورم اشاره کرد، چرا که این متغیر برای آحاد اقتصادی قابل مشاهده و ملموس است و می تواند به طور مستقیم بر تصمیم های بنگاه های اقتصادی درباره تعدیل قیمت هایشان اثرگذار باشد.
مطالعات سال های اخیر هر یک به گونه ای به تبیین چگونگی و شدت تاثیرپذیری بسامد و اندازه تغییر قیمت از نرخ تورم پرداخته و برخی از آن ها، بسامد و اندازه تغییرات قیمت را با نرخ تورم همبسته یافته اند.
در همین راستا، این پژوهش با استفاده از داده های خرد قیمتی فروشگاه های زنجیرهای رفاه، ابتدا طبق روش گگنون در سال 2۰۰9 بسامد و اندازه تغییرات قیمت را محاسبه می کند.
سپس تحت مدل رگرسیونی پانل با اثرات ثابت، به بررسی چگونگی (خطی، درجه دوم یا آستانه ای) و شدت تاثیرپذیری شاخص های رفتار قیمت گذاری از نرخ تورم مصرف کننده و تولیدکننده و سایر متغیرهای کلان اقتصادی می پردازد.
تفاوت اصلی پژوهش حاضر نسبت به مطالعات پیشین انجام شده در ایران را می توان در داده های مورد استفاده دانست. در این پژوهش از داده خرد فروشگاه های زنجیره ای رفاه مشتمل بر 84 میلیون مشاهده از قیمت ماهانه اجناس موجود در شعب سراسر کشور این فروشگاه، برای بازه زمانی 17ساله از آبان 1379تا مهر 1396 استفاده شده است.
این مجموعه داده ها طیف وسیعی از کالاها را که در شش گروه مواد غذایی و آشامیدنی، مواد غذایی تازه، بهداشتی و آرایشی، لوازم خانگی و صنعتی سبک، لوازم تحریر اداری فرهنگی، پوشاک و منسوجات طبقه بندی شده اند، شامل می شود.
محاسبات صورت گرفته نشان می دهد میانگین بسامد تغییرات قیمت کالاهای عرضه شده در فروشگاه رفاه برابر با 47 و 34صدم درصد است. این بدان معناست که در هر ماه به طور متوسط قیمت 47 و 34صدم درصد از کل کالاهای فروشگاه های رفاه تغییر کرده است.
همچنین، میانگین دوره ماندگاری ضمنی قیمت ها برابر با 2 و 52 صدم ماه است، بدین معنا که قیمت ها به طور متوسط 2 و 52 صدم ماه ثابت باقی مانده اند. در مورد رابطه میان شاخص های رفتار قیمت گذاری با نرخ تورم و سایر متغیرهای کلان اقتصادی مشاهده می شود که بین بسامد تغییر قیمت و نرخ تورم رابطه مستقیم آستانه ای (با نرخ تورم آستانه ای 18 درصد) به گونه ای برقرار است که شدت این رابطه بعد از آستانه کمتر می شود.
به طوری که با ثبات سایر شرایط، افزایش یک واحد درصد تورم، بسامد تغییر قیمت را در زمان پایینتر بودن تورم از سطح آستانه به طور متوسط 618 هزارم واحد درصد، و در زمان بالاتر بودن تورم از سطح آستانه به طور متوسط ۰44 وهزارم احد درصد افزایش می دهد.
بر اساس این، به نظر می رسد که در زمان های تورم بالا، قیمت گذاران چون به کاهش قدرت خرید مردم در سطح جامعه واقف هستند، کمتر از زمان های تورم پایین قیمت کالاها را تغییر می دهند. به علاوه، نشان داده می شود که نقدینگی اثر مثبت بر بسامد تغییرات قیمت دارد، به طوری که این اثر در زمان هایی که نقدینگی روندزدایی شده در حال افزایش است، شدیدتر است.

تولید و قیمت گذاری

تولید در زمان های رکود اثر منفی و در زمان های رونق اثر مثبت قابل توجهی بر بسامد تغییرات قیمت دارد. همچنین، نقدینگی در زمان هایی که خالص نقدینگی در حال افزایش است و نرخ ارز در زمان هایی که خالص نرخ ارز در حال افزایش است، اثر مثبت بر اندازه تغییر قیمت دارند.
از اینرو، به نظر می رسد سیاستگذار پولی برای پیشبینی اثر سیاست ها نباید تنها تحولات نرخ تورم را بررسی کند، بلکه لازم است به تغییرات نقدینگی، تولید، و نرخ ارز نیز توجه ویژهای داشته باشد.
برای مثال، در زمان هایی که نرخ ارز روندزدایی شده در حال کاهش است، با ۰1 صدم افزایش تغییرات خالص لگاریتم نرخ ارز، اندازه تغییر قیمت ۰6 صدم واحد کم می شود.
اما در زمان هایی که نرخ ارز روندزدایی شده در حال افزایش است، با افزایش ۰1 صدم واحد تغییرات خالص لگاریتم نرخ ارز، اندازه تغییر قیمت ۰6 صدم واحد افزایش می یابد.
علاوه بر این، در مورد اثر تغییرات نقدینگی روندزدایی شده مشاهده می شود در زمان هایی که خالص نقدینگی در حال کاهش است، با ۰1 صدم افزایش تغییرات خالص لگاریتم نقدینگی، بسامد تغییر قیمت 66 صدم واحد زیاد می شود.
از طرف دیگر، در زمان هایی که خالص نقدینگی در حال افزایش است، اثر شدیدتر می شود و با افزایش ۰1 صدم واحد تغییرات خالص لگاریتم نقدینگی، بسامد تغییر قیمت 66 صدم واحد افزایش می یابد.
در همین راستا، اثر لگاریتم نقدینگی بر میزان تغییر قیمت در زمان های افزایش و کاهش خالص نقدینگی در بازه 38 منفی تا 6۰ صدم مثبت قرار می گیرد.
در خصوص تولید نیز می توان گفت که ۰1 صدم واحد افزایش تغییرات خالص لگاریتم تولید به6 و 29 صدم واحد کاهش بسامد تغییر قیمت منجر می شود، در صورتی که این متغیر مثبت با همین میزان بسامد تغییر قیمت 7 و 8۰ صدم واحد افزایش می یابد.
بنابراین، تغییرات خالص تولید در زمان های رکود، اثر منفی و در زمان های رونق اثر مثبت بر تغییرات بسامد تغییر قیمت دارد.

قیمت های چسپنده یا کشسان

قیمت های چسبنده یکی از عناصر اصلی سازوکارهای انتقال در بسیاری از مدل های اقتصاد کلان هستند. طی 2۰سال گذشته، در خلال کارهای تجربی فراوان سعی شده است که چسبندگی قیمت ها اندازه ُ گیری و اساس خرد آن فهمیده شود، چرا که این موضوع در تعیین میزان اثرگذاری سیاست های پولی بر وضعیت حقیقی اقتصاد نقش مهمی دارد.
طبق مبانی نظری، سیاست های پولی تنها زمانی می توانند بر متغیرهای حقیقی اقتصاد کلان مانند بیکاری و تولید در کوتاه مدت اثر بگذارند که قیمت ها چسبنده باشند، زیرا در غیر این صورت تمام نوسانات حجم پول روی قیمت ها تخلیه خواهد شد و افزایش حجم پول تاثیری بر هیچ متغیر حقیقی اقتصاد نخواهد داشت.
در نخستین پژوهش هایی که در زمینه سیاست های پولی و عوامل تاثیرگذار و تاثیرپذیر از آن نوشته شده، به نظر می رسد یکی از اهداف اصلی پژوهشگران کمک به سیاست گذاران برای تصمیم گیری بوده است.
برای مثال مککانلس و وبر در سال 199۵ با بررسی 11۰ کشور طی 3۰ سال، در راستای ملاحظات سیاست گذاران در خصوص توانایی های سیاست پولی برای دستیابی به اهداف کوتاه مدت در مورد تورم یا تولید، ارتباط بلندمدت میان رشد پول و سایر متغیرها را بررسی می کنند.
آن ها درمی یابند که بین نرخ رشد عرضه پول و نرخ تورم در بلندمدت، با هر دو نوع تعریف گسترده و محدود از پول، همبستگی نزدیک به یک وجود دارد که این یافته با نظریه مقداری پول نیز همخوانی دارد.
تلز و زو در سال 2۰۰۵ نیز با نظر به اهمیت فراهم کردن نقدینگی با کشش در قیمت های باثبات از منظر سیاست گذاری پولی، به تخمین تقاضای پایدار پول می پردازند و ادعا می کنند که پس از اعمال تغییرات قانونی و نوآوری هایی که از 198۰ به بعد در صنعت پرداخت ایجاد شده است،
M1 معیار مناسبی برای پول نیست و استفاده از MZM4 باعث می شود رابطه بلندمدت بین پول و هزینه فرصت آن حفظ شود.
از حدود 2۰ سال پیش که دسترسی به مظنه های قیمتی و شاخص قیمت اقلام سبد مصرف کننده برای پژوهشگران ممکن شد، پژوهش های متعددی برای کشورهای مختلف صورت گرفت که در آن ها پژوهشگران به محاسبه شاخص های رفتار قیمت گذاری پرداختند.
برای مثال بیلز و کلنو در سال 2۰۰4 با استفاده از داده های شاخص قیمت مصرف کننده در آمریکا درمی یابند که نیمی از قیمت ها کمتر از 4/3 ماه ثابت مانده اند. کار بیلز و کلنو توسط ناکامورا و استاینسون دز سال 2۰۰8 ادامه یافت، اما با این تفاوت که ناکامورا و استاینسون از اطلاعاتی با جزئیات بیشتر استفاده می کنند.
آن ها نشان می دهند که میانه بسامد تغییر قیمت با در نظرگرفتن حراج ها حدود 2۰ درصد در ماه و در حالت غیرحراج برای همان کالاها، بسته به بازه زمانی حدود 9تا 12 درصد در ماه است. ولفسبرگ در سال 2۰۰9 نیز با استفاده از بیش از 14 میلیون قیمت ماهانه خرده فروشی در نروژ نشان می دهد که قیمت ها در تورم بالا به طور متوسط هر 7 ماه یک بار و در تورم پایین هر 12 ماه یک بار تغییر کرده اند.

مدل های شاخص های رفتار قیمت گذاری و عوامل موثر

علاوه بر محاسبه میزان چسبندگی قیمت ها توسط آماره های مختلف، پژوهشگران به مدل سازی رفتار قیمت گذاری نیز پرداخته اند. امروزه در مبانی نظری دو دسته مدل برای توضیح رفتار قیمت گذاری وجود دارد: مدل وابسته به زمان و مدل وابسته به وضعیت.
در مدل وابسته به زمان، تعداد و میزان تغییرات قیمت متغیری برونزا و جدا از وضعیت اقتصاد کلان است.
ولی در مدل وابسته به وضعیت رفتار قیمت گذاری متغیری درونزا فرض می شود که وابسته به شاخص های کلان اقتصادی است و از آن ها تاثیر می پذیرد.
کالوو در سال 1983 و تیلور در سال 198۰ به توضیح مدل های وابسته به زمان و بارو و ششینسکی و ویز به توضیح مدل های وابسته به وضعیت می پردازند،
اما آلوارز و همکاران در سال 2۰17 با ارائه شواهدی نشان می دهند که فقط برای شوک های پولی بزرگ مدل های وابسته به زمان و وضعیت واقعاً متفاوت هستند.
آن ها معتقدند که به طور خاص در کلاس گسترده مدل هایی که در آن ها شوک ها مسیر پیوسته دارند، زمانی که شوک ها کوچک اند انتشار یک ضربه پولی، مستقل از ماهیت اصطکاک قیمت چسبنده است. در عوض، انتشار شوک های بزرگ به ماهیت اصطکاک بستگی دارد.
در مدل های وابسته به زمان، پاسخ ضربه ای تورم به شوک های پولی مستقل از اندازه شوک است، در حالی که در مدل های وابسته به وضعیت، غیرخطی است.
پس از ارائه مدل های رفتار قیمت گذاری، مطالعات متعددی به شناسایی عوامل تاثیرگذار بر چسبندگی قیمت ها پرداخته و تلاش کرده اند مشخص کنند رفتار قیمت گذاری از مدل وابسته به زمان تبعیت می کند یا از مدل وابسته به وضعیت. برای مثال ناکامورا و استاینسون در سال 2۰۰8 نشان می دهند که بسامد افزایش قیمت برای کشور آمریکا به شدت با تورم تغییر می کند،
در حالی که در مورد بسامد کاهش قیمت و اندازه افزایش و کاهش قیمت اینطور نیست. ولفسبرگ در سال 2۰۰9 نیز با بررسی دوره زمانی 3۰ ساله نروژ درمی یابد که بنگاه ها نه تنها اندازه تغییر قیمت، بلکه زمان تغییر قیمت را نیز به عنوان متغیر تصمیم گیری در نظر می گیرند،
بنابراین، باید احتمال تغییر قیمت ها را متغیری درونزا در نظر گرفت که به وضعیت اقتصاد بستگی دارد. از آنجا که تغییرات کوچک تورم مانع نتیجه گیری دقیق در مورد نحوه اثرگذاری تورم بر تغییرات قیمت می شود، برخی مطالعات به بررسی دوره هایی می پردازند که هم تورم پایین و هم تورم بالا را شامل شود.
برای مثال آلوارز و همکاران در سال 2۰19 با استفاده از داده های شاخص قیمت مصرف کننده آرژانتین نتیجه می گیرند که در نزدیکی تورم صفر، بسامد متوسط تغییر قیمت تقریباً به تورم بستگی ندارد، اما در نرخ های بالای تورم، کشش بسامد متوسط تغییرات قیمت نسبت به تورم تقریباً دوسوم است.
گگنون در سال 2۰۰9 نیز با استفاده از اطلاعات خرد مربوط به شاخص قیمت مصرف کننده در مکزیک برای سال های 1994تا 2۰۰4 که در آن تورم بین 6/۵ تا بیش از 9۰ درصد متغیر بود، نشان می دهد که در تورم های پایین (کمتر از 1۰-1۵درصد،) به طور کلی اقتصاد ویژگی های مشترکی با مدل های وابسته به زمان دارد و در تورم های بالا (بیشتر از 1۰-1۵درصد) به شدت وابسته به وضعیت عمل می کند.
یعنی در نرخ های تورم پایین رابطه ای بین رفتار قیمت گذاری و نرخ تورم وجود ندارد، اما در نرخ های تورم بالا رابطه ای مثبت و معنادار بین رفتار قیمت گذاری و نرخ تورم مشاهده می شود.
در همین راستا برای بررسی رفتار قیمت گذاری در اقتصاد ایران نیز مطالعاتی انجام شده است که ازجمله می توان به پژوهش بیات و مدنی زاده 2۰19 اشاره کرد.
آن ها به دلیل عدم دسترسی به مظنه های قیمتی از اطلاعات زیراجزای شاخص قیمت مصرف کننده در بازه زمانی 23 ساله از فروردین 1369 تا اسفند 1392 استفاده می کنند و به بررسی واکنش شاخص های رفتار قیمت گذاری به تحولات نرخ تورم می پردازند، و نشان می دهند که رفتار اقلام قیمت گذاری شده توسط دولت اولاً نسبت به تورم واکنش آستانه ای دارد و ثانیاً نسبت به نرخ تورم غالباً بی معناست.
همچنین آن ها نشان می دهند که آستانه تورم تولیدکننده 18درصد و آستانه تورم مصرف کننده 1۵درصد است.
بیات و جبلعاملی در سال 2۰19 مطالعه مزبور را یک قدم پیش می برند و علاوه بر نرخ تورم، وضعیت رونق و رکود و رژیم ارزی را نیز به عنوان فضای اقتصاد کلان در نظر می گیرند و از این طریق تصویر دقیق تری از تاثیر محیط اقتصاد کلان بر رفتار قیمت گذاری به دست می آورند.
محاسبات آن ها نشان می دهد که حتی در شرایط تورم پایین، رکود اقتصادی و ثبات ارزی نیز 61/7 درصد از کالاها طی یک ماه تغییر قیمت می دهند ً و عملا اثرگذاری سیاست پولی در ایران بسیار اندک است.
همتی و بیات در سال 2۰13 نشان می دهند که ماهانه 7۵ درصد از قیمت کالاهای موجود در سبد خانوار تغییر می کنند. صیقلانی و رحمانی در سال 2۰18 نشان می دهد که چسبندگی قیمت در گروه های کالایی مختلف متفاوت است.
هرچه بازار گروه های کالایی به رقابتی نزدیکتر باشد، چسبندگی کمتری از خود نشان می دهند و هرچه قیمت گذاری و انحصار در این گروه ها بیشتر باشد (مانند بازار انرژی) پاسخ این گروه های کالایی به شوک نقدینگی ضعیف تر است.
در نهایت کرمی و همکاران در سال 2۰16 نشان می دهند که متغیرهای تورم، رشد نقدینگی، رشد کسری بودجه، رشد تولید ناخالص داخلی، رشد نرخ ارز، و انتظارات تورمی به خوبی می تواند مسیرهای سیاست گذاری مناسب را برای کنترل و هدف گذاری تورم ارائه کند که این موضوع همگام با یافته های پژوهش حاضر است.
نظر به اهمیت فراوان موضوع چسبندگی قیمت ها در حوزه سیاست گذاری پولی، این پژوهش قصد دارد به این پرسش ها پاسخ دهد:
میزان چسبندگی قیمت (متوسط بسامد تغییرات قیمت) کالاهای عرضه شده در فروشگاه های رفاه چقدر است؟
بسامد تغییرات قیمت به نرخ تورم وابسته است یا خیر؟
اگر وابسته است کدام نرخ تورم (مصرف کننده یا تولیدکننده) و چگونه (خطی، درجه دو یا آستانه ای)؟
آیا متغیرهای کلان اقتصادی بر بسامد تغییرات قیمت اثرگذارند؟
آیا متغیرهای کلان اقتصادی بر میزان رابطه بسامد تغییرات قیمت و نرخ تورم نیز موثرند؟
با یافتن پاسخ این پرسش ها می توان رفتار قیمت گذاری بنگاه های اقتصادی را در ایران شناسایی کرد و به درک بهتری از میزان کارامدی سیاست های پولی در اقتصاد ایران دست یافت.

واحد مستقل مشاوره مدیریت

 

نویسندگان:
مدنی زاده سیدعلی, ساعدی معصومه

واحد مستقل مشاوره مدیریت

منبع
پایگاه اطلاعات جهاد دانشگاهی

نشریه
برنامه ريزي و بودجه
www.imps.ac.ir

لینک چکیده مقاله Source link

مشاوره صنعت مراکز خرید فروشگاه ها و خرده فروشی ها

مشاوره صنعت کالاهای مصرفی و و تند گردش FMCG

مشاوره صنعت منسوجات، پوشاک و مبلمان

مشاوره صنعت رستوران، کافه، هتل و گردشگری

خدمات واحد مستقل حسابداری مدیریت

خدمات واحد مستقل ارزیابی و ارزش گذاری

واحد مستقل خدمات مدیریت ریسک

خدمات مشاوره استراتژی

خدمات مشاوره قیمت گذاری

خدمات مشاوره برنامه ریزی فروش

خدمات مشاوره بازاریابی

شرح مختصر – شاخص های رفتار قیمت گذاری و چسبندگی یا همان انعطاف ناپذیری قیمت ها که با شاخص هایی همچون بسامد تغییرات قیمت، اندازه تغییرات قیمت، و دوره ماندگاری قیمت ها تعیین می شود، یکی از مولفه های تاثیرگذار بر نحوه مدیریت و کنترل نقش آفرینی سیاست های پولی در اقتصاد است.

Keywords: شاخص های رفتار قیمت گذاری ، فروشگاه های زنجیره ای رفاه، رفتار قیمت گذاری، عوامل موثر بر قیمت گذاری، کالاهای عرضه شده