مدیریت و مدیر موفق
مدیریت و مدیر موفق
مدیریت
مدیریت به فراگرد بهکارگیری کارامد و اثربخش منابع مادی و انسانی زیر نظام ارزشی پذیرفته شده آن جامعه با عنایت به اصولی چون برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل و نظارت بر اساس هدفهای از پیش تعیین شده گفته میشود.
تعریف مدیریت
تاکنون، تعاریف متعددی برای مدیریت ارائه شدهاست. برخی از مهمترین تعاریفی که ارائه شده، به قرار زیر است:
- هنر انجام کار به وسیله دیگران یا تفویض کار
- فرایندی که طی آن تصمیمگیری در سازمانها صورت میپذیرد
- انجام وظایف برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل
- علم و هنر هماهنگی کوششها و مساعی اعضای سازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف سازمانی
- بازی کردن نقش رهبر، منبع اطلاعاتی، تصمیمگیرنده و رابط برای اعضای سازمان
- مجموعه ای از عملیات آگاهانه و مستمر برای موفقیت یک سازمان میباشد
مدیریت از دید کارکردی شامل وظایفی همچون برنامهریزی، تصمیمگیری، سازماندهی، نوآوری، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، انگیزش و کنترل میگردد.
این نوع تعاریف از مدیریت اگر چه با کمی و کاستی یا فزونیهایی در واژههای بیانکننده وظایف روبروست، اما به نظر روانتر از تعاریفی است که میکوشند مدیریت را محصور به یک ویژگی خاص نمایند یا ارزش فلسفی خاصی به مفهوم بیفزایند.
بااینحال، تعاریف متعدد از مدیریت با توجه به کارکردهای آن از سوی محققانی چون فایول یا گیولیک دارای تفاوتهایی است که بهسادگی نمیتوان از آنها گذر کرد. آنچه واضح است علم مدیریت هنوز نتوانستهاست تعریف خود را مدیریت کند.
تعاریف ذیل، مفاهیم کلیدی مدیریت را دربردارد:
- مدیریت یک فرآیند است.
- مفهوم نهفته مدیریت، هدایت تشکیلات انسانی است.
- مدیریت مؤثر، گرفتن تصمیمات مناسب و دستیابی به نتایج مطلوب.
- مدیریت کارا به تخصیص و مصرف مدبرانه میگویند.
- مدیریت بر فعالیتهای هدفدار تمرکز دارد.
- مدیریت عبارتست از عملی که بهصورت آگاهانه و مستمر انجام میشود و به سازمان شکل میدهد.
مدیریت موفق
با توسعه روزافزون ارتباطات به تدریج سازمان های بزرگی به وجودآمده اند که عهده دار
رسیدگی به برخی از مهم ترین شئونات زندگی مردم هستند.
مدیران این سازمان باید از سطوح مطلوب دانش و قدرت درک، برخوردار باشند تا بتوانند به شیوه ی صحیح و کارآمد، اعمال مدیریت کنند.
مهارت های مورد نیاز مدیران برای مدیریت موفق عبارتند از :
- مهارت های فنی : مهارت بکارگیری علوم، روش ها، فنون و تجهیزات ویژه برای امور تخصصی
- مهارت های انسانی : مهارت توانایی کار با کارکنان و استفاده از آنان برای انجام وظایف واگذار شده
- مهارت های ادراکی: مهارت و قدرت درک پیچیدگی های کل سازمان و تشخیص موقعیت و جایگاه عملکرد خود در سازمان.
مهارت ها در سطح مدیریت عالی، میانی و عملیاتی، متفاوت است.
هرچه به سطوح و سلسله بالاتر سازمان می رویم، مهارت های ادراکی بیشتر می شود و در سطح پایین، مهارت فنی لازم است، ولی در تمام سطوح، مهارت های انسانی جزء جدایی ناپذیر مهارت های لازم برای مدیر است.
در زمینه “مدیرطت موفق” یا به عبارتی “موفقیت مدنظر” به تئوری پیوستگی رهبری اشاره می کنیم. این نظریه ابتدا توسط “تانن پاوم و اشمیر” در سال ۱۹۵8 مطرح شد. آن ها رفتار رهبری را نوع پیوسته ای در نظر گرفته اند که در انتهای آن رهبری متمرکز روی مدیر، نوع کامل «اقتدارگرایانه» در منتهی الیه دیگر.
به نظر “تانن و اشمیر” سه دسته از عوامل در انتخاب سبک رهبری اثر می گذارد که
عبارتند از :
- فشارهای وارد بر مدیر یا رهبر
- فشارهای وارد بر زیردستان
- فشارهای موجود در وضعیت
وظایف مدیریت
برای یک مدیریت موفق، مدیران باید وظایفی را که در چارچوب ساختاری علمی استوار
است، انجام دهند که همگی به یکدیگر مرتبط اند و نقص در اجرای هر کدام می تواند، منجر
به اجرای نقص دیگری شود
و حتی اجرای کامل هر کدام می تواند، منجر به تقویت سایر وظایف شده و سازمان را به سوی چشم انداز و هدف مطلوب خود نزدیک کند. “لئونارد کازمایر” چهار وظیفه برای مدیر بر می شمارد: برنامه ریزی، کنترل، هداطت، سازماندهی
این درحالی است که “دنهارت” چند مورد دیگر را اضافه کرده و وظایف مدیران را براساس
واژه ی POSDCORBبرشمرده است: سازماندهی، برنامه ریزی،کنترل، هدایت، استخدام کردن ، بودجه ریزی وگزارش دهی
هنری فایول، صنعتگر فرانسوی، چنین اظهار داشت که همه مدیران، پنج وظیفه یا کار، انجام میدهند: برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل. امروزه، این کارها را به صورت چهار وظیفه:
- برنامهریزی
- سازماندهی
- رهبری
- هماهنگی
- کنترل
بیان میکنند.
برنامهریزی
برنامهریزی یا طرحریزی یعنی اندیشیدن از پیش. متخصصین از زوایای متعدد برای برنامهریزی تعاریف متعددی ارائه کردهاند که برخی از آنها از این قرار است:
- تعیین هدف، یافتن و ساختن راه وصول به آن،
- تصمیمگیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد،
- تجسم و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و ساختن راهها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند،
- طراحی عملیاتی که شی ء یا موضوعی را بر مبنای شیوهای که از پیش تعریف شده، تغییر بدهد.
در گزینش و تعیین هدف، مدیر باید امکانپذیر بودن و قابل قبول بودن آنها را از نظر مدیران و کارکنان، مورد توجه قرار دهد.
برنامه آموزشی بازاریابی باید با ارزیابی نیازهای آموزشی شما آغاز گردد.
بهطور کلی این نیازها در مناطقی که شما در آن عملکرد ضعیفی دارید بیشتر نمایان میشوند.
بهطور مثال اگر میزان وفاداری مشتریان به کسب و کار کاهش بیابد یا فروشندهای قادر به فروش در اندازه استاندارد و معمول نباشد. این محدودهها همچنین شامل فرصتها و تغییرات نیز میشوند.
سازماندهی
سازماندهی فرایندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد و گروههای کاری و هماهنگی میان آنان، به منظور کسب اهداف صورت میگیرد.
در رابطه با سازماندهی، مدیر باید هم ساختار سازمان را متناسب با اهداف و منابع سازمان ایجاد نماید(طراحی سازمان) و هم به دنبال فراهم نمودن افراد مناسب برای ساختار تعیین شده (تأمین منابع) باشد.
در صورت لزوم، مدیر، مسئولیت، اختیار و قدرت خود را به فرد دیگری تفویض میکند.
انگیزش
رهبری یا هدایت یعنی تلاش مدیر برای ایجاد انگیزه و رغبت در زیردستان جهت دست یافتن به اهداف سازمان.
ارزیابی
کنترل، تلاش منظمی است در جهت رسیدن به اهداف استاندارد، طراحی سیستم بازخورد اطلاعات، مقایسه اجزای واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزش آنها بر روند اجرایی که در بر گیرنده حداکثر کارایی است.
۱۰ اصل مهم در مدیریت
- تقسیم کار مناسب، به منظور یک مسئولیت ویژه برای هریک از کارمندان.
- اطلاعرسانی دقیق درمورد قوانین و مقررات موجود در سازمان به کارمندان.
- تیم پروژه فقط و فقط از یک نفر دستورالعمل گرفته و آن را اجرایی کند و هر گروه بهصورت جداگانه یک رئیس داشته باشد.
- اطمینان کامل از پیشروی درست اعضای سازمان در یک راستا و برای یک هدف.
- اطمینان از وجود منافع مشترک برای سازمان در بین کارکنان هر گروه.
- اطمینان از وجود پاداش مناسب برای اعضای سازمان.
- آگاهی از تصمیمگیریهای مدیران گروههای زیر مجموعه شرکت.
- ایجاد امنیت شغلی برای کارکنان.
- تشویق کارکنان به داشتن خلاقیت و انگیزه در کار.
- تقویت روحیه تیم پروژه و تلاش برای هماهنگی و انسجام گروه
سطوح مدیریت
مدیریت در سازمانهای بزرگ معمولاً از سه سطح برخوردار است:
- مدیریت عملیاتی (سرپرستی)
- مدیریت میانی
- مدیریت عالی
مدیریت عملیاتی
برنامه عملیاتی نوعی برنامه تفصیلی و کوتاهمدت است که موجب مراجعه کمتر زیردستان به مدیران جهت کسب تکلیف و همچنین کم کردن مراجعه مدیران به کارکنان جهت نظارت بر عملکرد آنان میباشد.
مدیران رده عملیاتی بیشتر وقتشان را با زیردستان، مقداری از آن را با همکاران و اندک زمانی را با مافوقها یا خارج از سازمان میگذرانند.
مدیریت میانی
مدیران میانی بهطور مستقیم به مدیران رده بالا گزارش میدهند. کارشان مدیریت بر سرپرستان است و نقش حلقه واسط را میان مدیریت عالی و مدیران عملیاتی به عهده دارند.
بیشتر وقت مدیران میانی به تحلیل دادهها، آماده کردن اطلاعات برای تصمیمگیری، تبدیل تصمیمهای مدیریت به پروژههای معین برای سرپرستان و جهت دادن به نتایج کار مدیران عملیاتی اختصاص مییابد.
مدیران میانی برنامهریزیهای میان مدت نموده و برای اظهارنظر مدیریت عالی، برنامههای جامع و بلندمدت آماده مینمایند.
مدیریت عالی
استراتژیها و خط مشیهای سازمانی توسط رئیس سازمان، مدیر کل و معاونین تدوین میگردند.
مدیری که در نقشهای عملیاتی و میانی بوده میتواند به مدیریت عالی راه یابد. بخش اعظم کار مدیران عالی از نظر پویایی و مشغله نظیر کار مدیران عملیاتی میباشد. تصمیمات استراتژیک، جامع و بلندمدت در این سطح انجام میگیرد.
انواع گرایشهای مدیریت
گرایش های مختلف مدیریت برای صنایع و یا جایگاه های ضروری بر اساس نیازهای خاصی به وجو آمده اند که بعضی از آن ها عبارتند از:
- مدیریت دولتی
- مدیریت صنعتی
- مدیریت بازرگانی
- مدیریت شهری
- مدیریت رسانه
- مدیریت استراتژیک
- مدیریت تحول
- مدیریت منابع انسانی
- مدیریت ریسک
- مدیریت بحران
- مدیریت آموزشی
- مدیریت کارآفرینی
- مدیریت بازاریابی
- مدیریت مالی
- مدیریت پروژه
- مدیریت کشاورزی
- مدیریت برنامه
- مدیریت هتلداری و جهانگردی
- مدیریت گمرکی
- مدیریت کیفیت
- مدیریت تکنولوژی
- پژوهش عملیاتی (علم مدیریت)
- مدیریت ورزشی
- مدیریت فناوری اطلاعات
- مدیریت پرستاری
- مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی
- مدیریت محیط زیست
- …
سبک های مدیریت و رهبری موقعیتی، حول رفتارهای کاری و رابطه ای متمرکز است.
4 سبک رهبری بیان شده است:
- رهبری آمرانه: این سبک، دستورالعمل های خاص را ارائه داده و عملکرد را از نزدیک سرپرستی می کند.
- رهبری اقناعی: این سبک، فرصتی برای توضیح تصمیمات فراهم می کند.
- رهبری مشارکتی : این سبک، ایده ها را می گیرد و تصمیم گیری می کند.
- رهبری تفویضی : این سبک، مسئولیت را برای تصمیم گیری و اجرا واگذار می کند.
همان طور که گفته شد، مدیران می توانند سیاست و الگوی مدیرطتی خود را با توجه به شرایط محیط، تغییر داده و به سبک و الگویی دیگر مراجعه کنند؛
البته این فرایند تغییر، در صورت اجرای ناگهانی با شکست و مقاومت کارکنان روبرو می شود. تغییر در سازمان، همچون نیروهای تعدیل کننده ای است که ثبات رفتار سیستم را حفظ می کنند. به عقیده “لوین”، سطح رفتار در هر لحظه از زمان، نتیجه ی دو مجموعه نیرو می باشد؛
نیروهایی که برای تغییر، فشار می آورند و می کوشند وضع موجود را حفظ کنند. زمانی که این دو مجموعه نیرو در تعادل باشند، سطح موجود رفتار، حفظ می شود که “لوین” آن را “تعادل شبکه سکون” می نامد و مراحل نام بردۀ آن توسط وی عبارتند از:
- ذوب کردن: شامل تقلیل نیروهای حفظ رفتار موجود در سازمان است.
- حرکت: در این مرحله رفتار سازمان بخش یا فرد را به یک سطح جدید تغییر می دهد.
- انجماد: این مرحله، سازمان را در یک وضعیت جدید تعادل، تثبیت
می کند که از طریق استفاده از مکانیزم های حمایتی حاصل می شود.
متخصصان و مشاوران ساختار سازمانی در شرکت افق پویان توسعه آماده ارائه خدمات تخصصی مدیریت برای موفقیت روزافزون در سازمان به شما می باشند.
بعضی از خدمات شرکت افق پویان توسعه عبارتند از:
واحد مستقل خدمات مدیریت ارزیابی و ارزش گذاری
خدمات مشاوره خرید، ادغام و مشارکت
ادج استراتژی به عنوان نیاز روز
شرح مختصر:
آنتروپی در سازمان و مدیریت، در يک سیستم بسته، چون انرژی و داده های جديد از محیط خود دريافت نمی کند، کم کم به زوال می گرايد، ولی سازمان يک سیستم باز است که…
نویسندگان:
Derk Rasmussen
منبع:
BusinessTK
Keywords:
آنتروپی در سازمان
آنتروپی در مدیریت
آنتروپی منفی در سازمان
عمر سازمان
محیط سازمان